پریا

نظر بدین خوشحال می شم

پریا

نظر بدین خوشحال می شم

۳ جمله

اینم ۳تا جمله از کتاب نقطه ی تسلیم نوشته ی شهره وکیلی

انسان نمیتواند به همه ی خواسته هایش دست پیدا کند، گاه خواستن

بهتر از رسیدن به خواسته است.

 

ازدواج یک دام آهنی است که فرار کردن از آن خیلی سخت است

 

مرگ در کمین است، هر روزمان میتواند بی فردا باشد

 

 

ای خدا دلگیرم ازت

اینم یه شعر دیگه از محسن یگانه که البته پر از نا امیدی هست. من خودم نه هیچ وقت از خدا دلگیر میشم نه انشالاء انقدر نا امید و سیر از دنیا

آی خدا دلگیرم ازت

آی زندگی سیرم ازت

آی زندگی میمیرم و

عمرم و میگیرم ازت

این غصه های لعنتی

از خنده دورم میکنن

این نفسهای بی هدف

زنده به گورم میکنن

چه لحظه های خوبی

ثانیه های آخره

فرشته ی مردن من

منو از اینجا میبره

آی خدا دلگیرم ازت

آی زندگی سیرم ازت

آی زندگی میمیرم و

عمرم و میگیرم ازت

چه اعتراف تلخیه

انگار رسیدم ته خط

وقت خلاصی از همس

آی دنیا بیزارم ازت

ای ستاره ها

سلام به همه ی دوستان عزیز. یک بار دیگه سال جدید رو به همه ی دوستان تبریک میگم و ممنونم از لطف دوستانی که در این مدت به من سر زدن و با نظراتشون منو مورد لطفشون قرار دادن.

برای این دفعه یکی از شعرای فروغ فرخزاد به نام* ای ستاره ها  * رو انتخاب کردم که خودم این شعر رو خیلی دوست دارم. البته همه ی شعرای فروغ رو شخصا می پسندم اما چند تا از اونها برام یه جایگاه دیگه دارن که یکیش همین شعره. امیدوارم شما هم خوشتون بیاد.

 

ای ستاره ها که بر فراز آسمان

با نگاه خود اشاره گر نشسته اید

ای ستاره ها که از ورای ابر ها

بر جهان ما نظاره گر نشسته اید

آری این منم که در دل سکوت شب

نامه های عاشقانه پاره میکنم

ای ستاره ها اگر به من مدد کنید

دامن از غمش پر از ستاره میکنم

با دلی که بویی از وفا نبرده است

جور بیکرانه و بهانه خوشتر است

در کنار این مصاحبان خود پسند

ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است

ای ستاره ها چه شد که در نگاه من

دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد

ای ستاره ها چه شد که بر لبان او

آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد

جام باده سرنگون و بسترم تهی

سر نهاده ام به روی نامه های او

سر نهاده ام که در میان این سطور

جستجو کنم نشانی از وفای او

ای ستاره ها مگر شما هم آگهید

از دو رویی و جفای ساکنان خاک

کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید

ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک

من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست

تا که کام او ز عشق خود روا کنم

لعنت خدا به من اگر بجز جفا

زین سپس به عاشقان با وفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک

سر به دامن سیاه شب نهاده اید

ای ستاره ها کز آن جهان جاویدان

روزنی به سوی این جهان گشاده اید

رفته است و مهرش از دلم نمی رود

ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟

ای ستاره ها ستاره ها ستاره ها

پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

خاکسترم نکن

  من بی تو هیچم تو باورم نکن

  خیسم ز گریه تنها ترم نکن

  عاشق نبودم تا با تو سر کنم

  آتش نبودم خاکسترم نکن

  اگه عاشقت نبودم

  اگه بی تو زنده بودم

                 تو بمون که بی تو غصه می خورم

  اگه دل به تو نبستم

  اگه این منم که هستم

                 ولی از هوای گریه ات پرام

 اگه شکوه دارم از تو

 اگه بی قرارم از تو

                تو بمون که آشیانه ام تویی

 به هوایت ای ستاره

 به تو می رسم دوباره

                اگه عاشقم بهانه ام تویی

 دل کنده بودم از هم زبونیت

 پنهون نکردی از من نشونیت

 من پا کشیدم از عهد بسته ام

 تو پا فشردی به مهربونیت

 اگه همزبون نبودم

 اگه مهربون نبودم

              چه کنم این دل شکسته رو

 اگه سرد و مرده بودم

 اگه پر نمی گشودم

              به تو بستم این دو بال خسته رو

اگه شکوه دارم از تو

 اگه بی قرارم از تو

                تو بمون که آشیانه ام تویی

 به هوایت ای ستاره

 به تو می رسم دوباره

                اگه عاشقم بهانه ام تویی

                                           (محسن یگانه)

 

۳ جمله

دل اگر بخواهد هزار راه پیدا می شود و اگر نخواهد هزار عذر و بهانه می تراشد.( برنئو )

 

انسان در حد امتیازاتی است که به خود میدهد.

                                          ( ژان سارمان )

 

زندگی خواب و خیال است درست مثل یک رویا و به کوتاهی عمر یک صاعقه. ( فریده نجفی ) کتاب : افسانه

 

کوچه

بی تو مهتاب  شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید

عطر صد خاطره پیچید،باغ صد خاطره خندید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم

ساعتی چند بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ی ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست بر آورده ز مهتاب

شب و سحر و گل و سنگ

همه دست داده به آواز شباهنگ

تو به من گفتی از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب آیینه ی عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش تا فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ندانم،سفر از پیش تو هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی

من نه رمیدم نه گسستم

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریست

اشک در چشم تو لرزید ، ماه بر عشق تو خندید

یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نه گسستم نه رمیدم

رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم

نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

                                                                    فریدون مشیری   

خداحافظ

  به علت نزدیک شدن به امتحانات پایان ترم این آخرین پستم هست تا 

 

۱۱ بهمن که اگه  عمری باشه دوباره بیام.پس فعلا خداحافظ!  

 

  خداحافظ همین حالا همین حالا که من تنهام

 

  خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمهام

 

  خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید

 

  به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید

 

  اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است

 

  نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است

 

  خداحافظ واسه اینکه ببندی دل به رویاها

 

 بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

 

 خداحافظ خداحافظ همین حالا ، خداحافظ