پریا

نظر بدین خوشحال می شم

پریا

نظر بدین خوشحال می شم

زندگی

زندگی مثل یک رودخانه همیشه در جریان است. می گذرد و بر نمیگردد. بعضی ها جریان رودخانه ی زندگیشان زود قطع می شود و بعضی دیر و دیرتر. این جریان همیشه در معرض حوادث قرار دارد. حوادثی خوب و بد. ( کتاب نقطه ی تسلیم ) از شهره وکیلی

 

۳ جمله...

دانایی توانایی است ( فرانسیس بیکن )

ایمان و فقط ایمان برای نجات انسان کافی است ( مارتین لوتر )

حقیقت ‌داروی تلخی است که ثمرات شیرینی دارد ( گاندی )

ای دل صبور باش و غم مخور

   که عاقبت این شام صبح گردد

                    و این شب سحر شود

 

مناجات

خدایا ! من تو را اطاعت کردم در آنچه بیشتر دوست داری که آن یگانه شناختن تو است و مخالفت تو نکردم در آنچه بیش از هرچه بد دانی که آن کفر است . پس بیامرز برایم آنچه در این میان است ...

صبر کن ....

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

                              یاری از دیدن تو سیر شود بعد برو

تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند

                              صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو

عشق تو یعنی....

روزی احساس کردم فقیرترین ادم دنیا هستم .آن روز روزی بود که تو را از دست داده بودم.چون با تو بودن برایم رویا بود ، عشق بود ، عشقی که هرگز نفهمیدم چه معنا و مفهوم عظیمی در بر دارد.با وجود عشق تو در دلم میتوانستم به اوج آسمانها صعود کنم و یا حتی به مرتفع ترین قلل دنیا بروم و فاتح آنجا باشم. با عشق تو میتوانستم صدای پرندگان را ترجمه کنم و میتوانستم سوار بر قایق خوشبختی شوم و به ساحل زیبایی ها برسم و با قدم زدن در ساحلش لذت همیشگی را در خود به وجود آورم. با وجود عشق تو گریستن برایم معنا داشت و خندیدن یک مفهوم همیشگی برایم تلقی می شد و دوست داشتن واژه ای بود که تا به حال به خود نسبت داده بودم.واژه ای که هر بار تکرارش میکردم و به اوج بهترین لحظات صعود میکردم.

عشق تو یعنی یک بغل گل مریم ، یک سبد گل شقایق ، تکلم با لهجه آلاله و نگریستن از چشم نرگس. من عشق را یافته ام ، عشق تو یعنی راه رفتن با عصای خورشید و تکیه کردن بر پشت کوه. میخواهم بدانی اگر باد بودم می وزیدم ، اگر اشک بودم جاری می شدم و اگر باران بودم می آمدم تا بگویم دوستت دارم

بازم از تو می نویسم....

بازم از تو می نویسم روی نامه های خیسم

می ریزه اشکهای مردم از روو گونه های خیسم

می نویسم که بدونی واسه من هنوز همونی

می نویسم که دوباره بیای و پیشم بمونی

می نویسم باز دوباره توی نامه هام ستاره

برای رهایی من عشق تو بر من بباره

تو بهاری ولی من یک کویرم

کاش می شد از تو و عشقت بمیرم

تو یه نوری توی تاریکی قلبم

ای نازنین توو چشم تو عشقمو دیدم

بازم از تو می نویسم روی گلبرگ شقایق

بازم از تو می نویسم از تو و این دل عاشق

از گذشت این دقایق

البته تلخه  جدایی منو چشم به راه نشونده

غم لحظه های بی تو جونو به لبم رسونده

دیگه طاقتی نمونده

                 این دلو بدجور شیکونده

بازم از تو می نویسم  بازم از تو می نویسم

بازم از تو می نویسم ...............